امشب بغض سکوت هایم ترکیده است میخواهم شهر سکوتم را برایت بنگارم التهاب روزهای بی کسیم را خاموشی شبهای بی قرارم را و آوای غمناك مرغ عشقم را پس باتمام وجودت ناله هایم را بشنو وبه خاطره بسپار لحظه های پریشانم را با کبوترهایی که شعرپرواز سرمی دهد. بخوای نیلی می بخشم با خاطره ی روزها رویش گلهای وصلت خزانم را نوید بهاری دیگر میدهم شوق سال تو دیگر گونه هایش سرخ نیست دیگر گیسوانش سیاهی را فراموش کردند گفتی وقتی می آیم که آسمان صاف باشد تا محبتم را برتو ببارانم وقتی می آیم اگه غروب دریا ساکت ساکت باشد تا عشق طوفانیم را هدیه ی قدومت سازم هنوز هم آسمان آبی است وغروب دریا غرق در سکوت...
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|